ساده نویسی

نوشته هائی در باره ساده نویسی

ساده نویسی

نوشته هائی در باره ساده نویسی

توصیف

توصیف خوب فقط ردیف کردن صفت و موصوف نیست. توصیف در واقع جزئی نگری همراه با عینیت گرایی است.

چند فوت برای نوشتن یک توصیف خوب:

از صفت خاص استفاده کنید:

کلمات هم برای خودشان انرژی دارند. انرژی بسیاری از کلمات (و صفت ها) به دلیل استفاده بیش از حد آنها در طول تاریخ گرفته شده است. تا دلتان بخواهد از این ترکیبات داریم. مثلاً: بهشت برین(از ادبیات قدیم) و لاله سرخ(از ادبیات معاصر) و قس علی هذا. بهتر است به ترکیبات جدید رو بیاورید.

در انتها خواهم گفت که در استفاده از صفت خاص(و هر چیز دیگر) هم زیاده روی نباید کرد. چون قند خون متن را بالا می برد و این موجب مرض است.

کلی گویی نکنید:

رنگ سفید را در نظر بگیرید. اگر بخواهید چیزی را با رنگ سفیدش توصیف کنید، آنقدر باید جزئی شوید که مثل این باشد که همان شی در برابر مخاطب قرار گرفته. سفید هم انواعی دارد: شیری، برفی، براق و... دقیقاً جزئیات را بنویسید. در توصیف یک چیز باید آنقدر جزئی شد که توصیفات منحصر به همان شی باشد. باید حجاب بین آنچه می بینید و می نویسید را بردارید.

از همه حواستان استفاده کنید:

چرا از همه نعمت هایی که خدا به ما داده است، برای درک کردن و بعد هم توصیف کردن استفاده نمی کنیم؟ درست است که بیشتر اطلاعاتِ ورودی انسان از راه چشم است، ولی چرا از بقیه حواس استفاده نکنیم؟ توصیف فقط دیدن نیست. لمس کردن، بو کردن، مزه کردن، شنیدن و حتی چیزی که به آن می گویند «حس ششم» هم جزو توصیف است. اگر همه اینها در کنار هم باشند موصوف را بهتر می توان توصیف کرد. متنی که توصیف یک میدان شلوغ و کثیف شهر است باید بوی گند فاضلاب و یا دود ماشین بدهد، باید پر از صدای بوق ماشین ها باشد.

سر صحنه حاضر باشید:

از نزدیک ببینید و بعد بنویسید. برای توصیف واقعیات از آنها تصویر خیالی نسازید. توی اتاقتان ننشینید، بروید بیرون هوایی به کله تان بخورد. باید طوری توصیف کنید که مخاطب فکر کند سر صحنه حاضر است و دارد قضیه را با چشم (و دیگر حواس) می بیند. تا از نزدیک نبینید به جزئیات ماجرا پی نمی برید.

فعل هم جان دارد:

این قدر به صفت فکر نکنید. با یک تیر دو نشان بزنید. یک فعل خوب بیاورید تا نقش فعلی اش را بازی کند و به جمله مفهوم بدهد. فعل باید جاندار باشد تا بتواند توصیف کننده خوبی هم باشد. می شود گفت: صبح شد. خیلی بی حس و ساکت و تخت. و می شود گفت: خورشید بالا آمد. فعل جاندار شد، تخت نیست، حرکت دارد.

هویتِ شناسنامه ای جمله:

تا جایی که می توانید از فعل مجهول استفاده نکنید. جمله باید پدر و مادر داشته باشد. فاعلِ فعل مجهول قبلاً مفعول بوده است. فعل مجهول تخت و بی حرکت و منفعل و مرده است. بیشتر از این مسأله را باز نمی کنم. امیدوارم خودتان درک کنید. البته در مصرف افعال جاندار هم زیاده روی نکنید. عدالت را رعایت و از همه ظرفیت های جمله استفاده کنید.

زیاده روی نکنید:

کلمات به تنهایی تاریک هستند و برای اینکه بتوان آنها را روشن کرد، باید از صفت مرغوب (که مثل لامپ کم مصرفهای جدید است) استفاده کرد. صفتی که هر کلمه را به اندازه خودش توصیف کند نه کمتر و نه بیشتر. اگر متن را خیلی روشن کنید چشم را می زند. مثل این است که خودکاری را دست گرفته باشی و بخواهی به جزئیاتش توجه کنی. بعد از مدت کوتاهی همه جزئیات را می فهمی و دیگر از نگاه کردن به آن حالت به هم می خورد. حالا اگر چیزی را زیادی توصیف کنی، حتی توصیف خوب، مخاطب همین حال را خواهد داشت.

+ نوشته شده در چهارشنبه یازدهم اسفند 1389ساعت 16:29 توسط امیر سعادتی | نظر بدهید


تمرین جلسه چهارم

- میدان شهدای مشهد را از نزدیک ببینید و آن را در 300 کلمه توصیف کنید.

+ نوشته شده در پنجشنبه پنجم اسفند 1389ساعت 19:25 توسط امیر سعادتی | نظر بدهید


جلسه چهارم: توصیف 1

مشخصات نثر خوب:

نثر خوب باید:

- روشن باشد (استفاده از توصیف)

- کوتاه باشد (ایجاز)

- ساده باشد (روانی مطلب)

چگونه روشن باشد؟

سعی کنید در نوشته کلماتی به کار نبرید که چند معنایی و خیلی دور از ذهن باشد. مخاطب را گیج نکنید. بهترین راه روشن شدن متن استفاده از توصیف به جا و درست و دقیق است. منظور از توصیف آوردن صفت محض نیست. توصیف یعنی خوب دیدن و خوب نوشتن. عرصه توصیف عرصه عینیت گرایی است. واقع بینی. توصیف قضاوت را در حس می برد و نتیجه گیری را به مخاطب می سپارد.

در توصیف باید توجه داشت:

- به رعایت ضریب ها. یعنی ملاک داشتن برای توصیف. وقتی بخواهیم ضریب ها را رعایت کنیم ممکن است مجبور شویم بسیاری از دیده ها را ننویسیم.

- به فرق دیدن و نگاه کردن. دیدن با نگاه کردن فرق می کند. اولی سرسری است و دومی با توجه. نباید از واقعیت ها تصویری خیالی بسازیم. باید واقعیت را دید و بعد نوشت.

- عادت شکنی. با تغییر جغرافیا و فضا انسان عادت هایش را می شکند و نگاهش دقیق تر می شود. گویا تاریخش هم عوض می شود. غریب بودن مکان باعث می شود انسان نگاهش دقیق شود. برای همین است که بسیاری از نویسنده های خوب، سفر زیاد می روند و سفرنامه می نویسند. اصلاً تغییر دادن عادت باعث رویش ادبیات می شود. بیشترین رویش های ادبیاتی ما در ادبیات جنگ و دفاع مقدس است (که ضد شرایط عادی است) و سفرنامه نویسی. حجم زیادی از آثار جلال آل احمد سفرنامه است و سفر یعنی تجربه واقعیت. یکی از تکنیک های ورزیده شدن در نویسندگی خلاصه کردن نوشته های دیگران است. محدودیت ها انسان را ورزیده می کند.

معایب یک متن غیر توصیفی:

1- قضاوتی است: سریع درباره موضوع قضاوت میکند و نتیجه را تحویل خواننده میدهد. قضاوت شما باید به جان متن نفوذ کند. مخاطب باید کیش و ماتِ متن شما بشود و با دست خودش برود به آن خانه ای که شما می خواهید. یعنی خودش به نتیجه ای که شما می خواهید برسد.

2- بی اثر است: و در مخاطب تأثیر نمی کند. در توصیف داستان بر بیان ارجحیت دارد. مراجعه شود به مقدمه داستان و راستان شهید مطهری.

3- لذت کشف را از مخاطب می گیرد. ( ایضاً مراجعه شود به مقدمه داستان راستان)

4- زائد و دست و پا گیر است. انتزاعی بودن کلمات باعث حجیم شدن نوشته برای رساندن مفهوم می شود. بهترین راه این است: کلمه و جمله ای که خودتان نمی فهمید به مخاطب عرضه نکنید.

+ نوشته شده در پنجشنبه پنجم اسفند 1389ساعت 19:24 توسط امیر سعادتی | نظر بدهید


تمرین جلسه سوم

- از منابع قدیمی نثر فارسی (مثل سفرنامه ناصر خسرو یا تاریخ بیهقی) متن کوتاهی را انتخاب کرده و از ضرب آهنگ آن لذت ببرید و برای ما هم بیاورید. همچنین چگونگی ارتباط دادن بین اجزای اثر را تحلیل کنید.

- همین کار را با یک نوشته معاصر انجام دهید. از آثار جلال، شریعتی، آوینی، شجاعی، میرشکاک، امیر خانی یا هر کس که سرش به تنش بیارزد.

+ نوشته شده در پنجشنبه پنجم اسفند 1389ساعت 18:49 توسط امیر سعادتی | 2 نظر


جلسه سوم: الف: ریتم (یا ضرب آهنگ)/ب: ارتباط بین اجزای اثر

الف: ریتم:

نوشته باید ریتم و ضرب آهنگ داشته باشد. وگرنه جذابیت کار پایین می آید و خواننده خسته می شود. متن یکنواخت می شود و کلیشه ای. در سینما با استفاده از کات های سریع و در شعر با به کار بردن قافیه و یا به هم ریختن آن در شعر نو تلاش می کنند به اثر ضرب آهنگ بدهند. مثلاً ضرب آهنگ و وزن مثنوی را گویا فقط مخصوص حماسه ساخنه اند.

چند فوت و فن:

- حذف کلمات و رسیدن به جملات کوتاه.

- جا به جایی افعال و به هم ریختن دستور زبان دانشگاهی! دستور زبان وحی منزل نیست که ثابت باشد و لایتغیر. در دستور زبان کُخ بریزید.

- استفاده از تکنیک های عامه مردم (مکالمه های مردمی، ضرب المثل ها و ...)

- منابع کهن زبان فارسی ضرب آهنگهای جالبی دارند برای آشنایی بیشتر به آنها مراجعه کنید.

ب: ارتباط بین اجزای اثر:

متن باید نخ تسبیح داشته باشد. کلمات مثل قطعات آجری هستند که شما باید ملاتی بین آنها بریزید و آجر ها را به هم بچسبانید. تا ساختمان اثر روی هوا نداشته باشد و روی روح مخاطب هوار نشود.

چند فوت و فن:

با استفاده از تکنیک هایی مثل نوشتن جاده ای(پشت سر هم بودن اتفاقات)، یا سیر زمانی دادن به مطلب (مثل سفرنامه ها)، یا تکرار افراد و اشیاء و فضاها در جاهای مختلف اثر( مثل حضور پیراهن و خواب در داستان قرآنی حضرت یوسف)، یا تکرار یک جمله خاص(«فبای الا ربکما تکذبان» در سوره الرحمن سی و چهار بار تکرار شده) و یا ... می توان بین اجزای اثر ارتباط برقرار کرد.

چند نکته متفرقه:

- مردمی نوشتن به معنای این نیست که هر چه در بین مردم رواج دارد را بگیرید و بنویسید. باید دنبال گوهر ها بود. باید به روش های مردم توجه کرد. مثل بی تکلف حرف زدن مردم یا رساندن مفهوم در عین سادگی با استفاده از کلمات ساده و عینی و ...

- درباره جایگاه مخاطب محوری و اینکه تا چه اندازه در جذب او به اثر باید کوشید می توانید مقاله سینما - مخاطب شهید آوینی را از کتاب آیینه جادو بخوانید.

- برای آشنایی با سبک های ادبی بهتر است به سراغ غول بزرگ بروید تا شاگردان او.

+ نوشته شده در پنجشنبه پنجم اسفند 1389ساعت 18:48 توسط امیر سعادتی | نظر بدهید


تمرین جلسه دوم

شروع را در آثار زیر را تحلیل کنید:

1- فصلی از «مدیر مدرسه» ی جلال آل احمد به انتخاب خودتان

2- بخشی از «خسی در میقاتِ» جلال آل احمد

3- شروع یک فیلم (ایرانی یا خارجی بودنش مهم نیست)

4- شروع یک شعر به دلخواه خودتان

5- شروع در یک گفتار روزانه مردمی(واقعی نه تخیلی)

+ نوشته شده در پنجشنبه پنجم اسفند 1389ساعت 17:10 توسط امیر سعادتی | نظر بدهید


جلسه دوم: شکل متن و نوشته

یک نوشته از سه بخش اصلی تشکیل می شود:

شروع:

- چون اولین برخورد خواننده با نوشته است اهمیت زیادی دارد. باید مراقب بود تا از شروع خوبی استفاده کنیم.

- نمی شود تکنیک هایی که برای شروع وجود دارد را فرموله کرد. باید برای داشتن یک شروع خوب خلاقیت به خرج داد.

- اما برخی از روش ها و تکنیک های شروع خوب و جذاب:

شروع ناگهانی: بدون مقدمه سر اصل موضوع رفتن

شروع سؤالی: ایجاد سوال و ابهام

شروع توصیفی: توصیف موضوع نوشته به طور تفصیلی و با جزئیات

شروع با صدا: مثل صدای افتادن چیزی از بالا یا شکستن ظرفی

شروع حسی: استفاده حد اکثری از حواس برای درگیر کردن خواننده

دیگر شروع ها: استثناء، تعجب برانگیز، شروع زمان گذشته با افعال زمان حال و ...

میانه:

- وظیفه این بخش از نوشته بسط و توضیح مسأله است.

پایانه:

- بهتر است نتیجه گیری را به مخاطب سپرد و جایگاهی از فهم برایش قائل شد! (کار برجسته شهید مطهری در داستان راستان)

- اگر خدای نکرده خواستیم نتیجه گیری کنیم بهتر است ادات نتیجه گیری را حذف کنیم. خیلی ضایع است بگوییم: «پس نتیجه می گیریم که ...» باید توجه داشت که طرح موضوع خودش به نوعی نتیجه گیری است.

چند نکته:

- سعی کنید نوشته هایتان مردمی باشد. از الفاظ واقعی و مردمی استفاده کنید و از کلمات فلسفی و پیچیده دست بکشید. قرآن هم عینی و حسی است نه فلسفی و پیچیده و انتزاعی.

- مردمی نوشتن به معنای محاوره نویسی نیست.

- شکل مطرح شده(شروع، میانه، پایانه) در فیلم و شعر و داستان و اکثر قالب های هنری هم رعایت می شود.

- نوشته خوب نوشته ای است که ضمن دادن اطلاعات به مخاطب با او درگیری حسی داشته باشد.

+ نوشته شده در پنجشنبه پنجم اسفند 1389ساعت 17:9 توسط امیر سعادتی |









نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد