غلط ننویسیم- دفتر دوم: ساده نوشتن، کلیشه...
ساده فکر کنید و ساده بنویسید. از کلمهها و جملههای کوتاه استفاده کنید. همانطور که صحبت میکنید بنویسید. جمله پیچیده مخاطب را میراند و کسی نمیفهمد چه گفتهاید
ننویسیم | بنویسیم |
معترضان خواهان کنار رفتن نظامیان و انتقال قدرت به یک دولت غیرنظامی هستند | معترضان میگویند نظامیان قدرت را به مردم واگذار کنند. |
حاشیه شهر بغداد | حومه بغداد |
مسدود کرده | بسته |
فرونشاندن آتش | خاموش کردن آتش |
تردد کنند | رفت و آمد کنند |
بامداد | صبح |
همه ساله | هر سال |
با ارعاب روبرو شدهاند | تهدید شدهاند |
دریافت | فهمید |
به حالت تعطیل درآمده | تعطیل شده |
شرق استرالیا دستخوش سیل شده | در شرق استرالیا سیل آمده |
2. صداقت و حسن نیّت که شرط قلم زدن است.
3. در نظر گرفتن مصلحت هاى جامعه، و نه منافع فرد یا گروه خاص.
4. گشودن گرهى از گره هاى علمى، اجتماعى، و ... از طریق گزینش موضوعاتى که طرح آن ها در جامعه دردى را دوا مى کند.
. مراحل نگارش مقاله
2. تفکّر درباره موضوع و تنظیم طرح: در این مرحله، باید اندیشید که چه وجوهى از موضوع را باید شکافت; از کجا باید شروع کرد و به کجا ختم نمود; چه شواهدى را باید ارائه کرد; و چه دستاوردى در نظر است.
3. یادداشت بردارى از منابع: باید نکته هاى مهمّى را که بعداً در مقاله چیده مى شوند، از منابع گوناگون ـ و گاه از گنجینه ذهن خویش فراهم آورید.
ثبت نشانى دقیق منابع را هرگز فراموش نسازید، زیرا نویسنده امین کسى است که نام منابع مورد استفاده را با کمال انصاف ذکر نماید.
4. تنظیم و اصلاح یادداشت ها:در این مرحله، یادداشت هاى پراکنده کنار هم قرار مى گیرند و پیش نویس متن مقاله از چینش آن ها پدیدار مى شود. ترتیب منطقى و نظم ساختارى هرگز فراموش نشود. 5. تهیّه متن نهایى مقاله: ویرایش و بازنگرى پیش نویس و تهیّه متن پاکنویس سبب مى شود که نویسنده اطمینان یابد کارى منطبق با میزان هاى نگارشى و ویرایشى انجام داده است .
6. تعیین عنوان: خوب است در تعیین عنوان شتاب نکنیم و آن را به مرحله آخرواگذاریم; زیرا پس از احاطه یافتن به متن خویش، بهتر مى توانیم عنوانى گویا و درخور براى آن برگزینیم.
عنوان باید آیینه مقاله، کوتاه، آهنگین و پرطنین، روان و شیوا باشد.
با این حال، گاه موقعیت ایجاب مى کنند که مقاله حجمى زیاد بیابد.
روى هم رفته، حجم یک مقاله به این عوامل بستگى دارد: ـ موضوع مقاله: مثلا موضوعات علمى معمولا حجمى بیشتر مى طلبند. ـ سطح مخاطب. ـ مجموعه اى که مقاله در آن چاپ مى شود.
ـ ویژگى هاى زمانى و مکانى در تاریخ درج مقاله. ـ توان مقاله نویس. سطح نگارش مقاله
سطح نگارش مقاله باید دقیقاً با نیاز و فهم مخاطب هماهنگ گردد.
مثلا اگر مقاله اى اقتصادى براى مخاطبان عام نوشته مى شود، هرگز نباید سرشار از اصطلاحات ویژه اقتصادى باشد.
حتّى اگر نویسنده ناگزیر از طرح مباحث تحقیقى و فنّى در چنین مقاله اى است، باید آن ها را خالی از هر گونه تعبیر ویژه و خاص مطرح کند و زبان ـ و نه مطالب ـ را به سطح فهم مخاطبان خویش نزول دهد.
یزدان منصوریان عضو هیات علمی دانشگاه تربیت معلم تهران |
علی رضا پنجه ای
سایت پیاده رو *_ هرگونه اظهار نظر پیرامون ساده نویسی می تواند ما را با طرح دو پرسش تاویلی مواجه کند:
الف: ساده نویسی هنر است؟
ب: بغرنج نویسی هنر است؟
گزینه های الف وب هریک نقشتز و آنتی تز را بازی می کنند و ما در یک چالش دانش وری می توانیم به چنینسنتزی دست یازیم یا لااقل آن را به عنوان یک گزینه ی پاسخ مند مطرح سازیم،: هنر، هنر است.
در واقع ساده نویسی زمانی می تواند هنر باشد که سهل انگارانه هنر را در سطح فهم موسع تمام طیف های جامعه نزول ندهد؛ لااقل به این گزاره ی آشنا قایل باشد که:" قدر زر زرگر شنا سد، قدر گوهر گوهری". و البته اگر چه در دسترس بودن زر موسع است؛ اما اندازه و عیارش در دست زرگر بوده و ماهیتی ظاهری نسبت به گوهر(جوهر) دارد ،- که از ذات، درون و سرشت ِ هنر دلالت میکند- والبته گوهر (جوهر) شناسمقام آن داند و بس. بنابراین هر چند هر چیز زرگون مورد استفاده ی عامه قرار می گیرد اما میزان، چهگونهگی ماهیت ، عیار اصیل یا بدل بودن و ارزش آن با زرگر یا زرشناس است؛ فهم عوام را می توان فقط به ظاهر زر و نه اصالتش دلالت داد. شما می توانید زر را نوشته ای ساده بهانگارید که همه را توان نوشتن آن هست اما عیار سنجی اش بر عهده ی زرگر یا کارشناس است ، زر نیز کالایی ست که البته در دسترس همهگان نیست، اما دارا بودن آن نیز هر کس را به عیاری ، و مرتبت و قدر و اندازه اش به سنجهی زرگر قابل ارزش گذاری ست.
گوهر نیز کمیاب و از چنین ماهیتی برخوردار است، این سنگ گران بها که معطوف به جوهره و ذات است به اهل فهم و به نوعی در انحصار خواص و البته گوهر و گوهرشناس است که بسیار کمتر از زرشناس هست. همین ضرب المثل فارسی فاصله گذاری می کند بین زر (کالای گران اما به لحاظ دسترسی موسع تر) و گوهر (کالای نخبه در دسترس نخبگان) که از لحاظ کمیِّت در حداقل هست . حالا با این پیش فرض می توانیم بگوییم تولید زر و یا تولید گوهر کدام یک بهتر است؟ هرچند که در ماهیت بین آن ها توفیر صورت و سیرت بتوان قایل شد اما، هریک جایگاه خود دارند و البته منزلت و مقام خود. چنانکه اگر در کار تاویل زر باشی باید مخاطبت زرشناس باشد و مصرف کننده ات زر دوست ، و اگر مخاطبت گوهر شناس باشد برای داوری و ارزش گذاری گوهر طلب، باید در همان ردیف به چالش آن بنشینی. صورت یا سیرت؟
تو باید به اصل ذات و میزان خالصی و ناخالصی همان گزاره و ردیف بپردازی و از مداخلت هر یک در دیگری ممانعت کنی، هنر زرگری با همان هنر، قابلیت ارزیابی دارد و هنرِ گوهری با همان گوهر. شما در زر می توانید از گوهر هم بهره ببری ؛ و وزین(ارزش مند) ترش گردانی، خلاقیت تو در نقوش و قالبی ست که برای آن ماده طراحی خواهی کرد، بنابراین باید در ساده نویسی و بغرنج نویسی در هر دو هنر و بوطیقا(فن) دستمایه ات باشد؛ وگرنه ول معطلی! بنابراین نه در ساده نویسی و نه در غامض نویسی نباید ساده نویس سهل انگار و یا پیچیده نویس سهل انگار باشی؛ حالا برخی با چیدمان ساده ترین کلمات شما را به گوهر نایابی می زیبند و می آرایند که از هر زاویه و هر نور و هر زمان زیبایی حیرت انگیزی در آن کشف می کنید و مگر ذات هنر بیان زیبایی نیست؟*1 پس هنر هنر است چه ساده ، چه بغرنج.
و به یاد داشته باشیم که:"در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود/ کهاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد."*